جدول جو
جدول جو

معنی خارج شدن - جستجوی لغت در جدول جو

خارج شدن
(بِ کَ دَ)
بیرون رفتن. بیرون آمدن. برون آمدن
لغت نامه دهخدا
خارج شدن
بیرون شدن فراجستن بیرون شدن بیرن رفتن (از خانه شهر و غیره)، ترک کردن (اداره موسسه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
خارج شدن
((~. شُ دَ))
بیرون شدن، بیرون رفتن (از خانه، شهر و غیره)، ترک کردن (اداره، موسسه و غیره)
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
فرهنگ فارسی معین
خارج شدن
در شدن
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
خارج شدن
بیرون رفتن، درآمدن، دررفتن، رانده شدن، اوت شدن، ترک کردن، فراتر رفتن، تجاوز کردن، نشت کردن، بیرون زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خارج شدن
اخرج
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به عربی
خارج شدن
Exit
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خارج شدن
sortir
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خارج شدن
salir
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خارج شدن
выходить
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به روسی
خارج شدن
verlassen
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
خارج شدن
виходити
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خارج شدن
wychodzić
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
خارج شدن
出去
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به چینی
خارج شدن
sair
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خارج شدن
باہر نکلنا
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به اردو
خارج شدن
বের হওয়া
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
خارج شدن
kutoka
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خارج شدن
çıkmak
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خارج شدن
나가다
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به کره ای
خارج شدن
出る
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خارج شدن
uscire
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خارج شدن
बाहर जाना
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به هندی
خارج شدن
keluar
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خارج شدن
ออกไป
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
خارج شدن
verlaten
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به هلندی
خارج شدن
לצאת
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ پَ دَ)
مصرف شدن. بکار رفتن: و آنرا که زکام بسیار افتد اندر حال تندرستی گرمابه و عرق آوردن سود دارد ازبهر آنکه رطوبتها و بخارها که سبب زکام و نزله است بعرق خرج شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(وَ اُ دَ)
خار شدن زلف یا گیسو. بشدن ژولیدگی آن با شانه کردن
لغت نامه دهخدا
(بِ شُ دَ)
زر قلب ناروا بسکه زدن یعنی خارج از دارالضرب. (آنندراج). زر قلب را خارج از دارالضرب سکه زدن. از مصطلحات. (غیاث اللغه). مقابل رائج. (آنندراج). رجوع به رائج شود:
بی اصول قدمش سکۀ رائج نزنی
خارجی واقف دم باش که خارج نزنی.
میرنجات (از آنندراج).
رجوع به خارج نزدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بارز شدن
تصویر بارز شدن
پدیدار شدن، نمایان شدن، ظاهر شدن، آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
وشمیدن خوزمیدن (هم آوای رزمیدن) بصورت بخار در آمدن تبخیر شدن، یا بخار شدن مایعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخراج شدن
تصویر اخراج شدن
رانده شدن بیرون رانده شدن از جایی برآمدن بیرون آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراب شدن
تصویر خراب شدن
آسیب دیدن، گزند دیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
هزینه شدن، صرف شدن
متضاد: عایدی داشتن، درآمد داشتن، دخل داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد